سنان نیوز

سنان نیوز

به روزترین خبرها ومطالب از روستای سنان.شهرستان فسا
سنان نیوز

سنان نیوز

به روزترین خبرها ومطالب از روستای سنان.شهرستان فسا

شهیدجلال حسین پور

سلام بر آنان که از نفس افتادند که ما از نفس نیفتیم، سلام بر آنان که قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، سلام بر آنان که به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم، سلام بر آنان که رفتند تا برای همیشه جاودان بمانند. شهید جلال حسین‌پور در سال 1347 در سنان دیده به جهان گشود. او دوران تحصیلات خود را تا مقطع راهنمایی در زادگاهش گذراند سپس وارد مدرسه علمیه فسا شد و به درس طلبگی پرداخت. این شهید بر اثر حادثه‌ای از ناحیه پا دچار معلولیت گردید. شهید جلال حسین‌پور با اینکه سن و سال کمی داشت و از ناحیه پا دچار مشکل بود در تاریخ‌های مختلف در6 نوبت به جبهه‌های جنگ شتافت. در یکی از نوبت‌ها از ناحیه صورت مجروح شد وسرانجام در نوبت ششم در منطقه عملیاتی والفجر10 در سن 19 سالگی در توت خرمال عراق در تاریخ 28/12/66 به شهادت رسید و خود را به جمع حسینیان رساند و با آن کاروان عشق به سوی بهشت عزیمت نمود. شهید جلال حسین‌پور یک وصیت نامه بسیار زیبا دارد که در 25 بند تنظیم شده است اما به دلیل طولانی بودن آن و کمبود وقت از ذکر مشروح آن معذوریم. این شهید در فرازی از وصیت نامه خود می‌نویسد: دوست دارم سرم از تن جدا گردد و با تنی بدون سر به آن دنیا بروم تا شرمنده امام حسین (ع) نشوم. چطور می‌توانم امام حسین را بدون سر ببینم و خودم سر داشته باشم؟ دوست دارم دست هایم قطع شود تا جلوی ابوالفضل‌العباس(ع) سر افکنده نباشم. شهید جلال حسین‌پور در فرازی دیگر از وصیت نامه خود خطاب به خواهران می‌نویسد که: جنگ شما مهم‌تر از جنگ ماست، اسلحه شما حجاب شماست، اسلحه خود را خوب و محکم نگه‌دارید. نمازگزاران عزیز، اکنون این سوال پیش می‌آید چطور شده‌است که قباحت کنار گذاشتن چادر در بعضی از زنان و دختران از بین رفته‌است؟ و در مجالس شادی با سر و وضع آنچنانی ظاهر شده و افتخار هم می‌کنند. آیا اینطور به وصیت شهدا عمل می‌شود؟ آیا هرچه از جنگ دور می‌شویم ارزش‌های شهدا باید کم‌رنگ‌تر شود؟ آیا یاد شهدا فقط باید در هفته دفاع مقدس مطرح شود؟ آیا بر خلاف وصیت امام راحل رزمندگان دیروز و فرسودگان جسمی امروز در پیچ و خم روزمره زندگی به فراموشی سپرده نشده اند؟ در اینجا از زبان رزمندگان دیروز و فراموش شدگان امروز این بیت را می‌آوریم: کاش می‌شد بچه‌ها را جمع کرد سنگر آن روز‌ها را گرم کرد کاش می‌شد بار دیگر جبهه رفت جنگ عشقی کردوتیری‌خورد ورفتند ذکر این جمله خالی از لطف نیست که بگوییم بشکند آن قلمی که ننویسد بر سربازان خمینی چه گذشت. در پایان برای شادی روح شهید جلال حسین‌پور و مادر مرحومه‌اش همه با هم الفاتحه مع الصلوات.*برگرفته از وبلاگ ستارگان آسمان شیبکوه*

شهید اکبرجوکار

ﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﺷﻬﺪﺍ. ﻫﻤﺎﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺩﺍﻍ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺵ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺧﺪﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﮐﺎﻻﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺟﺎﻥ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻻ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﺧﻄﻮﺭ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻻ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ. ﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺎﻧﺒﺮ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﻭ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻋﻨﺪ ﺭﺑّﻬﻢ ﯾﺮﺯﻗﻮﻧﻨﺪ. ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍ ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩﺍﯾﻢ ﺗﺄﺳﻒ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﻋﻘﺐﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ: ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﯾﻢ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻧﮓ ﺷﺐ ﻣﺎﻧﺪﻫﺎﯾﻢ ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﮐﯽ ﻭ ﻣﺎ ﮐﯿﺴﺘﯿﻢ ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﻧﻤﯽ ﺯﯾﺴﺘﯿﻢ*** ﺷﻬﯿﺪ ﺍﮐﺒﺮ ﺟﻮﮐﺎﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺴﻦ ﺩﺭ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﻭﺍﻟﻌﺼﺮ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﮐﺮﻡ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ ﺩﺭﻭﺩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﺑﺎ ﺷﮑﻮﻫﯽ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﭘﯿﻮﺳﺘﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪﺍﺵ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﺭﺵ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺷﻬﯿﺪ ﺍﮐﺒﺮ ﺟﻮﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﺯﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪﺍﺵ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ ﻣﺎ ﺳﻼﺡﻫﺎﯼ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺷﻬﯿﺪﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﮔﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﻓﺎﻧﺴﻘﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻪ ﮐﻤﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽﻫﺎﯼ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺑﻨﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺰﺍﯾﺶ ﺑﯽﺗﺎﺑﯽ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏(ﻉ ‏) ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻨﺪ. ﺷﻬﯿﺪ ﺍﮐﺒﺮ ﺟﻮﮐﺎﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺴﻦ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 10/8/45 ﺩﺭ ﺳﻨﺎﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﻘﻄﻊ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺯﺍﺩﮔﺎﻫﺶ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻋﺎﺯﻡ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺘﻤﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 19/6/64 ﺩﺭ ﺳﻦ 19 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﺷﻨﻮﯾﻪ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻗﺎﺩﺭ ﺷﻬﺪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﻮﺵ ﺟﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮﺵ ﺗﺎ 8 ﺳﺎﻝ ﻣﻔﻘﻮﺩ ﺑﻮﺩ تا ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 19/7/72 ﭘﺲ ﺍﺯ 8 ﺳﺎﻝ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﺳﻨﺎﻥ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺍﮐﺒﺮ ﺟﻮﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺴﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺡ ﻣﻄﻬﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺍﮐﺒﺮ ﺟﻮﮐﺎﺭ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﻣﻄﻬﺮ ﭘﺪﺭ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺮﺣﻮﻣﻪﺍﺵ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﺍﻟﻔﺎﺗﺤﻪ ﻣﻊ ﺍﻟﺼﻠﻮﺍﺕ*برگرفته از وبلاگ ستارگان آسمان شیبکوه*

شهیدبهنام رنجبر

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﭼـﺮﺍ ﺩﺷـﻤـﻨـﺖ ﺍﻓـﮑـﻨـﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ** ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﭼﻮ ، ﺩﻭﺳﺖ ﺑـﻮﺩ ﺧـﺮﺳﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ** ﮔـﻔـﺘـﻢ ﮐـﻪ ﻭﺻـﯿـﺘـﯽ ﻧـﺪﺍﺭﯼ ؟ ﺧﻨـﺪﯾـﺪ** ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ**** ﺁﺭﯼ ﺷﻬﺪﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﮕﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﺜﺎﺭ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﮒ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽ ﺷﺪ . ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﻨﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺮﮒ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﻧﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭ ﺭﺣﻤﺖ ﺣﻖ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ. ﺁﻧﺎﻥ ﺟﺴﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﺎﻭﯾﺪ ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺪﺍ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﯾﮑﻢ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﻬﻨﺎﻡ ﺭﻧﺠﺒﺮ ﺍﺳﺖ . ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﯾﮑﻢ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﻬﻨﺎﻡ ﺭﻧﺠﺒﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﺎﺝ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1340 ﺩﺭ ﺳﻨﺎﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﮔﺮﺩﯾﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺭﺗﺶ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﯿﭗ 55 ﻫﻮﺍ ﺑﺮﺩ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﺪﻣﺖ ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺍﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﻘﻼﺑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ . ﻭ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﺗﻈﺎﻫﺮﺍﺕ ﺩﺍﺷﺖ . ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﻋﺎﺯﻡ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﮔﺮﺩﯾﺪ. ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺴﺘﻤﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩﯾﻦ ﻧﺒﺮﺩ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 24 ﺗﯿﺮﻣﺎﻩ 1364 ﺩﺭ ﺳﻦ 25 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻗﺪﺱ 3 ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻋﯿﻦ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪ. ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻣﺘﺪﯾﻦ ﻭ ﭘﺎﮐﺪﺍﻣﻦ ﻭ ﺍﻫﻞ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺟﻤﺎﻋﺎﺕ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻋﻼﻗﻪ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ ، ﻣﺮﻭﺝ ﺍﺳﻼﻡ ﻧﺎﺏ ﻧﯿﺰ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺡ ﻣﻄﻬﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﻬﻨﺎﻡ ﺭﻧﺠﺒﺮ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﺍﻟﻔﺎﺗﺤﻪ ﻣﻊ ﺍﻟﺼﻠﻮﺍﺕ*برگرفته ازوبلاگ ستارگان آسمان شیبکوه*